روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکجــــا آمده ام، آمدنم بهـــر چــه بود؟
به کجــا می روم؟ آخر ننمائی وطنم
مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده ست مراد وی ازین ساختنم
من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
آنکه آورد مـــرا، بــاز برد در وطنم
مـرغ بـاغ ملـــکوتم، نیم از عـالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنــــم
خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
بــه هوای سر کویش، پرو بـالی بزنم
سه سال از پروازش گذشت روحش شاد و یادش گرامی
درباره این سایت